عاشورا وانتخابها

در واقعه کربلا، سه نوع انتخاب صورت گرفت:

ـ بی طرفی در مقابل دعوت امام حسین علیه السلام که نمونه آن، انتخاب عبدالله بن جعفی(1) است؛

ـ لبیک به دعوت آن حضرت علیه السلام که نمونه آن، انتخاب زهیر بن قین است؛

ـ مخالفت و شمشیر کشیدن در مقابل آن حضرت علیه السلام که نمونه آن، انتخاب عمر بن سعد ابی وقاص است.

عبدالله بن جعفی

عبدالله بن جعفی نمونه ای تاریخی از بی طرفی در مقابل مهم ترین واقعه تاریخ و بزرگ ترین درگیری زشتیها و زیباییها بود. وقتی حسین بن علی علیه السلام به او می فرماید: بیا به دشت کربلا برویم که بهشتِ بَرینِ پیروزمندان تاریخ است، می گوید: من یک اسب بسیار عالی و یک شمشیر فوق العاده برّان دارم. آنها را به شما تقدیم می کنم، ولی نمی توانم بیایم؛ زیرا زن و بچه دارم! سید الشهداء علیه السلام در مقابل این تعارفات، روی مبارکش را از او برگردانید و به او فرمود: «لا حاجَةَ لَنا فیکَ و لا فی فَرَسِکَ؛ ما به تو و اسب تو نیاز نداریم.» و سپس این آیه را تلاوت فرمود:

«وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدا»؛(2) من گمراهان را یاور خود قرار نمی دهم

و به او توصیه فرمود که «از این سرزمین برو تا نه با ما باشی و نه بر ما...!»(3)

این انسان بی طرف، با این موضع گیری خود، همه زیباییهایی را که می توانست داشته باشد، از دست داد!

ریشه بی تفاوتی

مهم ترین ریشه بی تفاوتی، چسبیدن به زندگی خاکی، و دلبستگی به دنیا و ظواهر فریبنده آن است. خداوند متعال می فرماید:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ اِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ اِلَی الاَْرْضِ اَرَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنیا فِی الآخِرَةِ الاّ قَلیلٌ»؛(4) «ای کسانی که ایمان آورده اید! شما را چه شده است که چون به شما گفته می شود: در راه خدا کوچ کنید بر زمین سنگینی می کنید [و کندی و سنگینی به خرج می دهید؟] آیا به جای آخرت به زندگی دنیا راضی شده اید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست

و به گفته حافظ:

ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر

همچنین قرآن کریم می فرماید:

«قُلْ اِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ اَبْناؤُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِه فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأتِیَ اللّهُ بِاَمْرِه وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِفینَ»؛(5) «بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید و خانه هایی را که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را (به اجرا) در آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند

این گروه دلبسته به دنیا، سقف انسانیت را بسیار پایین گرفته اند و به حیات حیوانی قانع شده اند.

چون که ظاهرها گرفتند احمقان

وآن دقایق شد از ایشان بس نهان(6)

معمولاً جدا کردن میوه های نارس و خام از درخت، مشکل است؛ زیرا به سختی به درخت چسبیده اند، اما پس از آنکه رسیده و پخته و شیرین شدند، وابستگی آنها به درخت، سست می شود و هر لحظه آماده جدا شدن از درخت هستند.

انسانهای ناقص و کوته بین، به منزله میوه های نارس و خام می باشند و هنگامی که انسان به کمال رسید، به راحتی از درخت طبیعت و عالم خاکی، جدا می شود.

این جهان همچون درخت است ای کِرام

ما بر او چون میوه های نیم خام

سخت گیرد خامها، مر شاخ را

زان که در خامی نشاید کاخ را

چون بپخت و گشت شیرین، لب گزان

سست گیرد شاخها را بعد از آن(7)

این انسانهای پست همت را می توان به موش و مار تشبیه کرد که اگر جهان، باغی پر از گل و ریحان و نعمتهای گوناگون باشد، سهم موش و مار، همان لانه های خاکی است!

گر جهان، باغی پر از نعمت شود

سهم موش و مار هم، خاکی بُوَد

در میان چوب گوید کرم چوب

مر که را باشد چنین حلوای خوب!

کرم سرگین در میان آن حدث

در جهان نُقلی نداند جز خبث(8)

زُهَیر بن قین

«زهیر بن قین» نمونه ای تاریخی از تحول روحی، لبیک به منادی حضرت حق و در نتیجه یکی از زیباترین انتخابهاست.

این گونه تحولات در افراد بشری در طول اعصار به طور بی شمار رخ داده است؛ به طوری که انسان از یک شخصیت دیگری تحول یافته و مس وجود او در سایه کیمیاگرانی همچون سیدالشهداء علیه السلام به زر تبدیل شده است.

هر ندایی که ترا بالا کشید

آن ندا، می دان که از بالا رسید

زهیر، یکی از مردانی بود که نه تنها با اهل بیت پیغمبر و دودمان علی علیهم السلام رابطه حسنه ای نداشته، بلکه می توان گفت که تقریبا منحرف هم بوده است؛ اما تاریخ می گوید: هنگامی که امام حسین علیه السلام رو به نینوا می رفت، زهیر که در راه کوفه، چادر زده بود، نمی خواست در قضایای عاشورا شرکت داشته باشد. هنگامی که امام حسین علیه السلام به چادر او رفت، و نظری به قیافه او انداخت و چند کلمه سخن گفت، زهیر، دست از جان شسته، از سر غذا بلند شد و همراه حضرت رهسپار دیار خونین نینوا گشت. و آنجا که امام حسین علیه السلام به یاورانش فرمود: بر خیزید و در تاریکی شب از این بیابان مرگ زا، که بوی خون، از هم اکنون فضایش را گرفته است، بگریزید! پاسخ زهیر بن قین چنین بود: «ای حسین! دلم می خواهد در راه تو کشته و متلاشی شوم، بار دیگر زنده گردم و کشته و متلاشی شوم و هزار بار تلخی طعم مرگ را بچشم تا خداوند این حادثه خونین را از وجود تو مرتفع سازد(9)

مقاله ، ،
برچسب‌ها: عاشورا - انتخابها ,

تاريخ : یک شنبه 1 دی 1392 | 8:4 | نویسنده : مهدی صفایی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.